2024-03-28T15:05:37Z
https://upk.guilan.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=662
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1399
4
1
فهم مفهوم منفعت عمومی در نظام شهرسازی ایران
مهران
فروغی فر
فرشاد
نوریان
مرتضی هادی
جابری مقدم
بیان مسأله: : منفعت عمومی یکی از زیربناییترین و مهمترین موضوعات در حوزهی شهرسازی است. اهمیت این موضوع بهاندازهای است که هیچ اقدام شهرسازی بدون داشتن توجیهی مبنی بر قرارگیری آن در راستای منفعت عمومی، به انجام نمیرسد؛ اما مساله زمانی بروز مییابد که تلقیها از اینکه منفعت عمومی چیست و از چه طریقی باید به دست آید، متفاوت میشود. در این شرایط تعیین اینکه کدام برنامهیا اقدام شهری در راستای منفعت عمومی است، بسیار دشوار میشود. هدف: با توجه به شکاف عمیق موجود در ارتباط با موضوع منفعت عمومی در شهرسازی ایران، این مقاله تلاش میکند تا نتایج پژوهشی در این حوزه را که با هدف فهم رویکرد حاکم بر شهرسازی ایران نسبت به مفهوم منفعت عمومی یا به عبارتی فهم مشترک موجود در شهرسازی ایران از مفهوم منفعت عمومی انجام شده است را ارائه دهد. روش:در این پژوهش از تحلیل محتوای 15 مصاحبهی عمیق نیمه ساختاریافته و همچنین تحلیل 12 سند قانونی و اسناد و مدارک دو طرح معاصر شهرسازی ایران بهره گرفته شد. مصاحبههای انجامشده، بر مبنای یک شاکلهی واحد منتج از بخش مبانی نظری و مساله انجام شد. همچنین با توجه به ماهیت پژوهش، کدگذاری تا زمان دستیابی به اشباع داده ادامهیافت و بهمنظور کاهش خطا و همسانسازی کدها در فرایند تحلیل محتوا از روشهای کدگذاری توافقی و قیاس دائمی استفاده شد. یافتهها: آنچه بهعنوان یافتهی این پژوهش میتوان بیان کرد این است که منفعت عمومی در شهرسازی ایران مقولهای عینی، همگانی، رویهای و محتوایی است که بهوسیلهی نهادهای رسمی متولی شهرسازی تعیین میشود. نتیجه گیری: علی رغم این که نمی توان تبیینی رسمی از منفعت عمومی در شهرسازی ایران را به طور مستقیم در اسناد، قوانین و ادبیات شهرسازی پیدا کرد، به نظر می رسد فهم مشترکی از این مفهوم در میان فعالان و فعالیت های مختلف حوزه ی شهرسازی قابل فهم است.
منفعت عمومی
مصلحت عمومی
نظام شهرسازی ایران
طرح توسعه دانشگاه تهران
خیابان 17 شهریور
2020
03
20
1
18
https://upk.guilan.ac.ir/article_3986_6c897d69a02a22d564c39fd3ebb3fe7f.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1399
4
1
نقش شهرهای دانش بنیان و نوآور در توسعه شهری و منطقه ای
سیدحمیدرضا
طبیبی
مجتبی
رفیعیان
حمید
ماجدی
یوسفعلی
زیاری
بیان مسأله: استفاده مداوم از درآمدهای ناپایدار شهری برای توسعه شهرها، مشکلات عدیدهای را برای این جوامع بوجود آورده و ادامه این روند، شهرها و مناطق را با چالش جدی مواجه کرده است. هدف: هدف بررسی نقش مناطق دانش بنیان در توسعه شهری و منطقهای بر اساس مبانی نظری و تجربیات جهانی است. روش:این مقاله با روش اسنادی و کتابخانهای به مطالعه مبانی نظری و سوابق تجربی و پیشینه علمی پرداخته شده است. یافتهها: مبحث نوآوری بهعنوان یکی از ارکان اصلی شهرهای دانش بنیان همواره مطرح میباشد یکی از نتایج مناطق نوآوری شکل گیری شهرهای دانشی است. از این رو، شهر- منطقهها مرکز رشد و مرکز دانش هستند. فرآیند نوآوری به این مسئله میپردازد که چه چیزی دانش را به ارزش تبدیل میکند و از طریق روابط متقابل و پیچیده در یک محیط نهادی ایجاد میشود. بهعبارتی دیگر عناصر اصلی این مجموعه دانشگاهها، صنعت و دولت میباشند چنانچه این ارتباط به نحو مطلوب برقرار گردد رسیدن به توسعه از طریق شهرها و مناطق دانش بنیان حاصل میگردد. تجربیات جهانی مطرح شده، گویای این واقعیت است. نتیجهگیری: پیوند بین افراد خلاق و سرمایه گذاران عمده و حکمروایان شهری و منطقهای، محیط مساعدی برای ظهور مفهوم جدیدی در جامعه علمی تحت عنوان "شهر دانش بنیان" را فراهم آورده است، دو نیروی پیشران در شکل گیری شهرها و مناطق دانشی، ساختار فضایی برنامه ریزی را در سه سطح برنامه ریزی منطقهای، برنامه ریزی شهری و طراحی شهری تغییر دادهاند. با توجه نقش مهم ارتباط بین برنامه ریزی شهری و منطقهای در یک نظام سلسله مراتبی منسجم، توجه به سیستم نوآوری منطقهای و ارتباط منسجم بین سطوح برنامه ریزی منطقهای، برنامه ریزی شهری و طراحی شهری در راستای ایجاد و راه اندازی شهرهای دانش بنیان حائز اهمیت است.
شهر دانش بنیان
نوآوری
نوآوری منطقهای
توسعه شهری و منطقهای
مدیریت دانش
2020
03
20
19
32
https://upk.guilan.ac.ir/article_3989_b956459cc75abfd7faf3b3cc2b4e0988.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1399
4
1
تدوین مدل «محله کمکربن» به منظور کاربست در برنامهریزی و طراحی شهری
مریم
روستا
مسعود
جوادپور
مریم
عبادی
بیان مسأله: رویکرد «کمکربن» به عنوان هدفی برای اقتصاد، جامعه و شهر در ابتدای قرن اخیر مطرح گردید. این رویکرد در سالهای اخیر در مقیاسهای خرد و «محله»های شهری پیگیری گردیده است. اما به نظر میرسد در ادبیات علمی شهرسازی در کشور ما به خصوص در مقیاس محله هنوز به قدر کافی به آن پرداخته نشده است. هدف: این پژوهش در پی آن است که ضمن تدوین مدل نظری «محله کمکربن»، به کمک متخصصان داخلی و با رویکرد بومی، شاخصهای آن را به منظور کاربست در راهبردهای برنامهریزی و طراحی شهری، اولویتبندی نموده و اثرگذاری آنها را بررسی نماید. روش:ابتدا ضمن بهرهگیری از مطالعات کتابخانهای، بیش از 30 منبع علمی در حوزه توسعه کمکربن، مؤلفهها و شاخصهای «محله کمکربن» شناسایی و دستهبندی گردیده است. پس از آن به کمک پرسشنامهای به شیوه ماتریس، از 9 تن از پژوهشگرانی که در این حوزه موضوعی مطالعه یا پژوهش داشتهاند، تأثیرگذاری مؤلفهها و شاخصها در تحقق محله کمکربن، مورد پرسش قرار گرفته است. تحلیل دادههای حاصل از پیمایش، به کمک روش ترکیبی «دنپ» انجام گرفت و مدل محله کمکربن در قالب 6 مؤلفه و 19 شاخص تدوین و تحلیل گردید. یافتهها: با توجه به یافته ها مهمترین مؤلفه/ شاخصها در تحقق محله کمکربن، «اجتماع محلی» و شاخصهای «فرهنگسازی و افزایش آگاهی مردم» و «مشارکت مردمی» است. در دسته شاخصهای مؤلفه «فرم» نیز «زمینهگرایی بافت» و «فشردگی بافت» به عنوان اثرگذارترین شاخصها در تحقق محله کمکربن شناخته شدند. در این مدل تحلیلی «اجتماع محلی» و «فرم» به عنوان مؤلفههای اثرگذار (علت) و سایر چهار مؤلفه، به عنوان مؤلفههای اثرپذیر (معلول) شناخته شدند. نتیجهگیری: در نظر گرفتن اولویتها در تحقق محلهای با حداقل مصرف انرژیهای تجدیدناپذیر و حداقل انتشار آلودگی، هدفی است که بایست به طور جدی از جامعه دانشگاهی به مطالبهای در حوزه تصمیمسازی و تصمیمگیری تبدیل شود.
محله کمکربن
برنامهریزی شهری
طراحی شهری
2020
03
20
33
48
https://upk.guilan.ac.ir/article_3988_ea991b8e0afd875fe1b0d51dc36d3409.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1399
4
1
کاوش ضرباهنگ زندگی روزانه در ساماندهی مصرف فضای شهری (مورد پژوهی: پیاده راه شهر رشت)
سپیده
برزگر
میترا
حبیبی
بیان مسأله: مخمصۀ تولید فضاهای تهی با تلاش نیروهای فرادست برای قبضۀ فضا شدت بیشتری یافته و پاسخ بدین مسئله، نیازمند راهکاری خلاقانه است. محدودۀ پژوهش (پیادهراه شهر رشت) ازجمله فضاهای شهری در کشور است که از دیرباز تاکنون، شاهد فرآیندهای تولید و بازتولید آمرانۀ فضا بوده است. در مقابل، پاسخ خلاقانه در شیوه های مصرف فضا از سوی مردم یافت میشود. هدف: هدف این پژوهش یافتن چگونگی بهرهگیری از ضرباهنگکاوی برای ساماندهی بهتر مصرف فضا است تا با کاوش ضرباهنگهای زندگی روزانه در فضای شهری، به تعدیل نگاه تخصصگرایی کمک و همچنین، مقاومت خلاقانۀ مردم در مصرف فضا و اعمال نظم خودخواسته و متناسب با زندگی روزانه بهتر درک شود. روش:با رجوع به شاکلۀ مفهومی جدل سهسویه، برای بررسی تأثیر سه مؤلفۀ اقلیم-فرهنگ-قدرت انتظامبخش بر ضرباهنگهای فضای دریافته-پنداشته-زیسته، از روش پیشرونده-پسرونده و شامل دو راستا، یعنی پیچیدگی عمودی فضا و افقی فضا، بهره گرفته شد. برای مطالعۀ پیچیدگی عمودی، به تاریخ فضای شهر رشت مراجعه و از روش مطالعات اسنادی و تحلیل آنها به صورت سند گزینی، تحلیل اسناد و مداقه استفاده شد. در مطالعۀ پیچیدگی افقی، به ضرباهنگهای مختلف محدودۀ موردپژوهش در بازۀ زمانی معین پرداخته و تلاش شد تا فعالیتهای گروههای مختلف مصرفکنندگان فضا از طریق پژوهش میدانی (مشاهده با روش ساده و غیرمداخلهگر) و روش توصیفی مطالعه شود. سپس، با استفاده از رویکرد ترکیبی و طرح همسوسازی، نتایج حاصل از مطالعۀ هر سطح، در تفسیری کلی ادغام گردید. یافتهها: یافته های ضرباهنگکاوی در پیادهراه شهر رشت نشان داد که حضور همزمان و هماهنگ چندین ضرباهنگ، حاصل هماهنگی آیینهای قدرت با چرخههای اقلیمی و فرهنگی در فضای موردپژوهش است که موجب شده تا این فضای عمومی یا همان فضای بازنمایی، به رغم طراحی آمرانۀ خود، فضایی برای سازش و ائتلاف باشد که به شکلی خودانگیخته، به نمایش زمان مردم و ضرباهنگهای حضور آنان اختصاص یافته است. نتیجه گیری: اقلیم و فرهنگ نقش مهمی در تولید ضرباهنگهای ماندگار در فضا دارند. از این رو، به رغم تلاش قدرت برای یکدست سازی فضا، همچنان، ضرباهنگهای پرشوری در فضای موردمطالعه جریان دارد.
ضرباهنگ کاوی
مصرف فضا
رشت
فضای شهری
زندگی روزانه
2020
03
20
49
71
https://upk.guilan.ac.ir/article_4011_afa5cab8fe553e2a9aec0c7a0baf2aab.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1399
4
1
گذری بر گذار ستیز محله ای و کاربست آن در محلات شهر ایرانی- اسلامی
محمد تقی
حیدری
علی
طارمی
بیان مسأله: تاریخ شهرها به عنوان امری قصار و شواهد لال، مشحون از آثار و لایه هایی هستند که در گذر زمان به تدریج در زیر لایه های جدید پنهان گردیده یا در اثـر عوامل مختلف، در معرض فرسایش و دگرگونی قرار گرفته اند. با این وجود، قصة تطور شـهرها و عناصر مهم و شاخص آنها در همین لایه ها مضبوط گردیده است. در این میان، محلات در شهرهای سنتی ایرانی - اسلامی دارای نقشی فراتر از تنها یک محدوده فضایی؛ در بردارنده محل سکنا و فعالیت جمعی از شهروندان و از جایگاه تعریف شده ای در سلسله مراتب توسعه و مدیریت امور شهری برخوردار بوده و ماهیت آن در بستر زمانی با نگرشی نو قوام یافته است. هدف: لذا نوشتار حاضر قصد آن دارد با بررسی متون تاریخ مند؛ مساله ی فهم محله به عنوان مفهومی با بار فضایی - اجتماعی، را در مظروف لایه تاریخی آن (دوره اسلامی) فرمول بندی نموده و ستیز بین محلات شهر ایرانی(محلات حیدری- نعمتی) را در دوره اسلامی مورد واکاوی قرار دهد. روش:دست یابی به پاسخ مناسب در این نوشتار به کمک روش توصیف و تحلیل اطلاعات و داده های گردآوری شده اسنادی و کتابخانه ای صورت گرفته است. آمیزه ی این گروایته ذهنی به شهر علاوه بر درک ستیز محله ای در شهر دوره اسلامی؛ می تواند درک استحاله گرایی ستیز محله ای در شهر ایرانی معاصر نیز باشد. یافتهها: چنانکه عصاره زمینه حاکم بر ذوب مفهوم ستیز بین محله ای در این نوشتار نشان می دهد دیگرگونی مفهوم ستیز محله ای در دوران باستان و قبل از اسلام، با خون و رگ و ریشه پیوند می خورد و در دوره اسلامی تا دوران معاصر، ایدئولوژی، مذهب و قومیت اهمیت پیدا نموده و با آغاز مدرنیزاسیون و ورود سرمایه داری به ایران، اقتصاد و پول قدرت برتر تفکیک کننده گروه ها از یکدیگر و اختلافات محله ای را به نمایش می گذارند. نتیجهگیری: ستیز محله ای که قبلاً تابعی از فاکتورهای فرهنگی اجتماعی همچون قومیت، نژاد، زبان، فرقه، دین و مذهب و ... بوده؛ امروزه تابعی از فاکتورهای مادی و اقتصادی شده و موجبات اقتدار تولید و مصرف شهر را در میان برخی پیکسل های محله ای سبب شده است.
محله
ستیز محلات
گذار شهری
اجتماعات شهری
حیدری- نعمتی
2020
03
20
73
96
https://upk.guilan.ac.ir/article_3999_70b81b677668fd0b74b6793b3e235735.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1399
4
1
تعامل نظری اصول و شاخص های طراحی شهری در انطباق با تغییر اقلیم و بازتعریف جایگاه آن
علیرضا
حسنی
سید مجید
مفیدی شمیرانی
بیان مسأله: مقوله تغییر اقلیم و پایداری، پس از دهه ۱۹۷۰ میلادی، تبدیل به بزرگترین چالش عصر حاضر شده است. از بین عناصر انسان ساخت موثر در تغییرات اقلیمی، شهرها در اولویت اول می باشند. بااینحال مبانی نظری در خصوص شهرسازی پایدار بسیار محدود بوده و از طرفی مسئله افزایش سرعت تغییراقلیم، این چالش را بهعنوان بزرگترین دغدغه جهان باقی گذاشته است. هدف: لذا هدف این نوشتار باز تعریف اصول تعاملی طراحی شهری و پدیده تغییر اقلیم و معرفی شاخصهای آن در ساختار طراحی می باشد. روش:پژوهش حاضر تحقیقی بنیادی است که در آن از رویکرد تفسیرگرایی کمک گرفته شده است. تکنیک های بهکار رفته در این رویکرد، تحلیل محتوای کیفی با استفاده از روش دلفی در دو مرحله توسط پرسشنامه های نیمه ساختاری و بسته از جمعبندی نظرات 25 متخصص و ارزیابی کمی با استفاده از تحلیل شبکه ای می باشد. یافتهها: دستاورد پژوهش حاضر باز تعریف اصول طراحی شهری در عناصر شهری (ساختمان ها/ فضاهای باز طبیعی، فضاهای باز عمومی، خیابان ها و معابر به عنوان فضای شهری/ فضای تبادل و حمل و نقل)، معرفی شاخص ها و سنجه های طراحی برای هر اصل شامل آسایش اقلیمی، کاهش آلودگی، هماهنگی بستر و زمینه، استفاده از انرژی تجدیدپذیر و حفظ محیط زیست می باشد. نتیجه گیری: این مقاله بحث می نماید که تغییر اقلیم و طراحی شهری دارای تعامل دو جانبه می باشد و جهت کنترل تغییر اقلیم می بایست در طراحی شهرها به شاخص های آن توجه نمود.
طراحی شهری
تغییر اقلیم
اصول طراحی شهر
شاخص های طراحی شهر
سنجه های ارزیاب
2020
03
20
97
112
https://upk.guilan.ac.ir/article_4004_38a44d30b679ade5f1dd140fb0b1eaea.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1399
4
1
الگوی سلسلهمراتبی معناپذیری مکان با برپایی رویدادها در فضاهای عمومی شهری (مطالعه موردی: بافت پیاده محدوده مرکزی شهر رشت)
نرجس
محجوب جلالی
مهرناز
مولوی
امیرحسین
شبانی
الهام
ناظمی
بیان مسأله: انسان موجودی اجتماعی و دارای نیاز به تعامل و برقراری ارتباط با دیگران است و بدینسان نیازمند فضاهایی برای حضور است. کیفیت این حضور وابسته به معنایابی فضا و به تبع آن آفرینش مکان میباشد. مکانها بر پایه وقایعی که در آنها روی می دهد معنا مییابند. آفرینش مکان به مردم این حس را القا می کند تا فصاهای عمومی را به عنوان قلب هر جامعهای دوباره متصور شوند یا دوباره بسازند. هدف: پژوهش حاضر در پی آن بوده تا بتوان از طریق فعالیتها و رویدادهای اجتماعی، فضاهای عمومی شهر رشت را معنادارتر نمود تا اینگونه فضاها به مکان ارتقا یابند. روش:روش این پژوهش از نوع کیفی با رویکرد پدیدارشناسانه بوده و پدیده مورد نظر یعنی رویدادهای برپا شده در بافت پیاده مرکزی شهر رشت در بازه زمانی بهار 1396 تا بهار 1398، بر اساس تجربه حضور و مواجهه مردم با مکان از طریق مصاحبههای عمیق، مورد بررسی قرار گرفته است. یافتهها: نتایج حاصله، الگوی سلسلهمراتبی معناپذیری رویدادها برای آفرینش مکان را در دو طیف مخاطبان و مدیریت فضای شهری ارائه نموده است. «بهانه حضور» حداقل زمینه معناپذیری برای آفرینش مکان از سوی شهروندان است که در مقابل به منظور بسترسازی این عامل، مدیریت فضای شهری بیشترین نقش را ایفا مینماید. «میزان لذت بردن از حضور» درجه بالاتر معناپذیری است. اگرچه نقش مدیریت فضایی در این مرتبه کمرنگتر میشود، اما کیفیت، نوع اجرا و میزان همراهسازی، همچنان از وظایف آن به حساب میآید. در این روند سلسله مراتبی، «میزان مشارکت مؤثر در رویداد» درجه معنادارتر و بالاتری از آفرینش مکان را ایجاد مینماید. نتیجهگیری: معناپذیرترین مرتبه آفرینش مکان در یک رویداد، «میزان پیشبری فضای رویداد» است. در این مرحله مخاطبان با نمایش میزان خلاقیت و تواناییهای خود در پیشگاه دیدگان عموم، به خودشناسی عمیقتری دست مییابند.
فضای شهری
رویداد
معنا
مکان
2020
03
20
113
132
https://upk.guilan.ac.ir/article_3984_ac4f2bac0f1a17edbfdc48a62d016895.pdf