2024-03-29T00:20:15Z
https://upk.guilan.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=808
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
تدوین چهارچوب نظری و مفهومی تبیین نقش حقوق مالکیت زمین در برنامهریزی فضایی شهری
محمدرضا
گلیج
محمدحسین
شریف زادگان
بیان مسئله: تضاد بین حقوق مالکان خصوصی و منافع عمومی و تلاش برای ایجاد تعادل بین این دو همواره از مهمترین چالشهای برنامهریزی فضایی بوده است. گسترش روزافزون شهرها و روند کاهنده عرضه زمین قابل توسعه، حق استفاده و توسعه زمین را به باارزشترین منبع تبدیل نموده و ابهام در تعریف و عدم تعیین دقیق مالکیت این حقوق سبب رقابت غیرمولد مالکان زمین، توسعهگران و عاملان دولتی و عمومی برای کسب آن، تشدید تضاد منافع عمومی و خصوصی و نابرابری فضایی شده است که لزوم توجه به الزامات نهادی در برنامهریزی فضایی را بیش از پیش ضروری ساخته است.هدف: ازینرو هدف این مقاله کشف چیستی حقوق مالکیت زمین و اجزاء آن و تبیین ارتباط و میانکنش بین نهادهای برنامهریزی فضایی و حقوق مالکیت است.روششناسی: این پژوهش براساس هدف، بنیادی و ماهیتاً کیفی است و با اتخاذ رویکرد تبیینی- اکتشافی به مرور و تحلیل سیستماتیک منابع و متون میپردازد. واقعگرایی انتقادی بهعنوان موضع فلسفی و پسکاوی بهعنوان منطق استدلال و راهبرد پژوهش انتخاب شده است.یافتهها: با استفاده از رهیافت نهادگرایی جدید و حقوق مالکیت و بهکارگیری تحلیل نهادی، این مقاله علاوه بر تدوین چهارچوب نظری، یک چهارچوب مفهومی که رابطه و میانکنش بین دو نهاد برنامهریزی فضایی و حقوق مالکیت زمین و چگونگی تخصیص این حقوق در شهر را تبیین میکند، ارائه مینماید.نتیجهگیری: تحلیل نهادی بهکار رفته بیان میکند که محصولات نهایی نظام برنامهریزی فضایی از قبیل پهنهبندی، ضوابط و مقررات و پروانه/مجوز ساخت، یک بسته حقوق مالکیت برای هر قطعه زمین است. ازینرو حل تعارض و تضاد منافع قابل توجه در توسعه زمین شهری نیازمند تعریف و تعیین دقیق و آشکار مالکان هر یک از اجزاء این بسته حقوق میباشد. بنابراین ضروری است برنامهریزان فضایی، بازاندیشی در نحوه تخصیص حقوق زمین و تعیین مالکان این حقوق را در کانون توجه خود قرار دهند.
تحلیل نهادی
حقوق مالکیت
ارزشستانی
توسعه زمین
2021
12
22
189
211
https://upk.guilan.ac.ir/article_5337_6ab7a1c7037ab2d7ada3e545d40c55d7.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
جایگاه نظریه گراف در تحلیل و مدل سازی شبکه ارتباطی: از نظریه تا کاربست، مطالعه موردی: بافت فرسوده شهر رشت
زهرا
سیف ریحانی
علی اکبر
سالاری پور
برای مدل سازی و نمایش شبکه فضایی، رویکردهای متعددی وجود دارد اما فقدان بررسی و مطالعه ارتباط میان رویکردها به چشم می خورد. بنابراین در مرحله مدل سازی شبکه، محققان غالبا بی اطلاع از تنوع رویکردهای موجود در سایر زمینه های تحقیقات شهری، پژوهشهای پیشین صورت گرفته در رشته خویش را در پی میگیرند. بافت های مسئله دار به دلیل اتصال پذیری پایین و دسترسی دشوار، در برابر سوانح طبیعی آسیب پذیر می باشند. در این خصوص اصلاح هندسی شبکه معابر نیز، بدون اولویت بندی مشخص، سبب افزایش هزینه های مدیریت شهری و بازدهی کم در حوزه مدیریت ریسک خواهد شد.پژوهش حاضر سعی بر آن دارد تا پس از بررسی زمینه های نظری مدلسازی و نمایش شبکه فضایی، از طریق اولویت بندی مداخلات در خصوص بازگشایی و اصلاح هندسی، منجر به کاهش فاصله ی سفر، افزایش دسترسی و اتصال پذیری شود.جهت روشن شدن نقش و کاربرد نظریه گراف در مدل سازی شبکه، از تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته شد و سپس مدل بلوک بندی مجدد، در یکی از بافت های شهر رشت، مورد آزمون قرار گرفت. در این خصوص شاخص پیچیدگی (گراف دوگان)، بهینه سازی توپولوژیکی (الگوریتم مربوطه)، بهینه سازی هندسی (الگوریتم مربوطه و برنامه نویسی در نرم افزار MATLAB)، مرکزیت و اتصال پذیری (SPACE SYNTAX) مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل محتوای کیفی بیان می دارند که جهت تعیین ویژگی های مورفولوژیکی طرح شهری، مناسب خواهد بود تا از گراف دوگان استفاده شود. شاخض پیچیدگی در بلوک مورد مطالعه 8 به دست آمد که از طریق بهینه سازی توپولوژیکی، این عدد به 2 کاهش یافت. با به کارگیری بهینه سازی هندسی نیز میانگین فاصله سفر از 17.4 به 10.68 تقلیل پیدا کرد.یافته های پژوهش حاضر می توانند در طرح های بازآفرینی مورد توجه قرار گیرند تا نواحی تاب آور را پدید آورند.
توپولوژی
بهینه سازی
بافت های فرسوده
تاب آوری
شبکه معابر
2021
12
22
213
237
https://upk.guilan.ac.ir/article_4896_cefe45972e06b2b6263041639619af11.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
بازشناسی جایگاه عوامل فرهنگی در بازآفرینی محلههای قدیمی و تاریخی شهرها (نمونه موردی محله پای توپ بجنورد)
اصغر
مولایی
مریم
محمدزاده
بیان مسأله: بافت های تاریخی به عنوان میراثی ارزشمند و معرف هویت شهر، امروزه با مسائل متعددی مواجه هستند. بیتوجهی به زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی در مداخلات معاصر یکی از مهمترین مسائل پیشروی این بافت. درنتیجه اندیشیدن به ابعاد گوناگون اجتماعی، فرهنگی و هویتی در محلههای تاریخی و قدیمی پیش از هر نوع مداخله و یافتن پیوندی مناسب میان این ابعاد و ابعاد کالبدی و فضایی امری ضروریست.هدف: هدف این پژوهش نیز در همین راستا، بازشناسی جایگاه عوامل فرهنگی در بازآفرینی محلههای قدیمی و تاریخی شهرها است.روش: این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته و در جمعآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و برداشتهای میدانی استفاده شدهاست.یافتهها: در این پژوهش پس از به دستآوردن دانش نظری مورد نیاز از مطالعهی مبانی نظری و تدوین اصول و انگارههای فرهنگی و ابعاد مختلف بازآفرینی فرهنگ-مبنا، و مطالعهی تجارب پیشین مرتبط، مصادیق آن ها را در نمونهی مورد مطالعهی خود شناسایی نمودیم. در این راستا نیز از تدوین تعداد 30 پرسشنامه برای شهروندان در محدودهی مورد مطالعه استفاده کردیم. اطلاعات حاصل از پرسشنامهها در SPSS تحلیل گردید. همچنین بخشی از پتانسیلهای فرهنگی موجود در نمونه موردی، از این پرسشنامهها استخراج گردید.نتیجهگیری: بدین ترتیب نحوهی استخراج و بهکار بردن این اصول و انگارههای فرهنگی در بازآفرینی در یک نمونهی عینی از جامعهی چند-فرهنگی را تدوین نمودیم. در نهایت با توجه به مفاهیم استخراج شده از ابعاد مختلف فرهنگ و شناختن جایگاه آن در بازآفرینی محلههای تاریخی و قدیمی، همچنین معرفی مصادیق آن در نمونهی موردی، راهبردها و چگونگی تحقق عوامل فرهنگ در بازآفرینی را تبیین نمودیم.
بازآفرینی فرهنگ-مبنا
فرهنگ
طراحی شهری
محله تاریخی
محله پایتوپ
2021
12
22
239
260
https://upk.guilan.ac.ir/article_4678_238dd58fc7bb1ae384aa9c1d67e621b8.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
تحلیل دگردیسی فضاهای شهری بافت تاریخی - فرهنگی کلانشهر تبریز با رویکرد معاصرسازی با تأکید بر حفظ هویت تاریخی
کریم
باقری
رسول
درسخوان
محمدرضا
پورمحمدی
بیان مساله: آنچه معاصرسازی بافتهای تاریخی شهرها را در فرایند دگردیسی شهری ضروری میکند، دگرگونیهای شهری هستند که معمولاً اثرات ناگواری بر بافت تاریخی شهرها در طی زمان وارد میکنند و قاعدتاً دلیل مجابکننده بهکارگیری رهیافت معاصر سازی عکسالعمل در قِبل دگرگونیها شهری میباشد، بافت تاریخی شهر تبریز که نماد هویت چند هزارساله آن است، در دوران معاصر از یکسو با پیدایش نیازها و عملکردهای جدید و از سوی دیگر با پیدایش تمنایی برای دگرگونیها، هویت و کارکرد فضاهای تاریخی آن دچار دگرگونی اساسی شده است.هدف: این پژوهش، نقش مؤلفههای معاصرسازی را در جریان دگردیسی شهری در عرصه بافت تاریخی- فرهنگی شهر، با تأکید بر حفظ هویت مورد تحلیل قرار میدهد.روش: روش تحقیق پژوهش حاضر، تحلیلی- توصیفی است. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای گالموگراف اسمیرونف و دوربین- واتسون انجام گرفت. جهت رتبهبندی مؤلفهها از تحلیل رنکینگ و الماس بر اساس روش پرامتی بهره گرفته شد.یافته ها و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشانگر آن است که تمام مؤلفههای در نظر گرفتهشده، در ارتباط تنگاتنگ باهم، اما با ضریب تأثیر متفاوت از هم در معاصرسازی بافت تاریخی کلانشهر تبریز دخالت دارند و مؤلفه کالبدی و اقتصادی در اولویت بالایی نسبت به بقیه مؤلفهها قرارگرفته است. با توجه به تجارب برگرفته از انجام این پژوهش، بررسی موانع معاصرسازی بافتهای تاریخی، ایجاد عملکردهای نسبتاً فعال در بافت ازجمله راهکارهای پیشنهادی میباشد.کلید واژه ها: دگردیسی، معاصرسازی، بافت تاریخی- فرهنگی، هویت، کلانشهر تبریزنکات برجسته:با توجه به خلاء های مطالعاتی خصوصاً در زمینة دگردیسی فضاهای شهری بافت های تاریخی با رویکرد معاصرسازی، ضرورت چنین مطالعاتی جهت راهبردهای کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در فضاهای شهری معاصر اهمیت می یابد.دگردیسی شهری باعث ایجاد تفاوت های ماهوی در شکل و ماهیت فضاهای شهری می شود. عدم درک این مفهوم، سبب می شود که برنامه ریزی انسجام فکری مطلوب نداشته باشد.
دگردیسی
معاصرسازی
بافت تاریخی- فرهنگی
هویت
کلانشهر تبریز
2021
12
22
261
279
https://upk.guilan.ac.ir/article_5175_7d36ed7f6d4928ab3f1e33af3d5fc6c9.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
شهرهای بندرگاهی، روند شکلگیری و الگوی کالبدی (نمونه موردی: کنگان)
رحیم
جمالی
علی
شمس الدینی
یعقوب
پیوسته گر
بیان مسأله: امروزه میزان رشد و گسترش فیزیکی شهر در جهات عمودی و افقی و میزان تناسب آن با رشد جمعیت به یکی از عوامل مهم مورد توجه مدیران و برنامه-ریزان شهری تبدیل شده است، چرا که به واسطه شناخت میزان و جهات رشد شهری، برنامهریزیهای شهری دقیقتر و سرانههای شهری متناسب با نیاز شهروندان خواهد بود. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل روند شکلگیری و الگوی توسعه کالبدی شهر کنگان با تأکید بر فعالیتهای بندرگاهی است. روش: بر اساس تقسمبندیهای ارائه شده از روششناختی پژوهشهای علمی، این پژوهش کاربردی و از لحاظ ماهیت، توصیفی ـ تحلیل است که با استفاده از مطالعات کتابخانهای- اسنادی و بررسی آمارهای مربوط به میزان رشد جمعیت و گسترش شهری صورت پذیرفته است. یافتهها: یافتههای پژوهش بیانگر آن است که روند رشد و توسعه شهری کنگان بر اساس مدل هلدرن در فاصله سالهای 95-1345، 61/1 درصد مربوط به رشد جمعیت بوده و در مقابل درصد رشد فیزیکی شهر 61/0- بوده است. همچنین، با توجه به استاندارد مدل آنتروپی شانون میتوان گفت که شهر کنگان در این بازه زمانی دارای رشد پراکنده (اسپرال) بوده است. همچنین در سنجش پراکنش جمعیت شهر کنگان با استفاده از ضریب جینی، در مجموع در توزیع جمعیت به نسبت مساحت در شهر کنگان برای سالهای مختلف ناهماهنگی وجود دارد اما ضریب جینی محاسبه شده برای شهر کنگان 09/0 بوده است که نشان دهنده تعادل نسبی در توزیع جمعیت در بازه زمانی سالهای 1345 تا 1395 است. نتیجهگیری: نتایج پژوهش بیانگر آن است که در روند رشد و توسعه شهری کنگان، فعالیتها و نقشهای بندرگاهی میتواند تأثیرگذار باشد، لذا سیاستگذاران و مدیران شهری کنگان در برنامهریزیهای شهری این شهر نباید از نقش و اهمیت این فعالیتها در توسعه و رشد شهری کنگان غافل شوند.
شهرهای بندرگاهی
روند شکل گیری
الگوی کالبدی
کنگان
نفت
2021
12
22
281
295
https://upk.guilan.ac.ir/article_5417_68263fa3a489418c4e15c2bccb0e2d80.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
سنجش نوآوری منطقه ای،نمونه موردی منطقه شهری شیراز
سیدحمیدرضا
طبیبی
مجتبی
رفیعیان
حمید
ماجدی
یوسفعلی
زیاری
بیان مسأله: عدم شناسایی مناطق نوآور در ایران موجب گردیده تا مناطق مستعد نتوانند در مسیر رشد و توسعه منطبق با ظرفیت های خود قرار گیرند وبدنبال آن بسترهای لازم در این زمینه توسط تصمیم گیران نیز فراهم نگردیده است، از طرفی دیگر روشها و مدلهای سنجش نوآوری مناطق برای شناسایی مناطق دارای پتانسیل نوآوری توسط سازمانها و نهادهای ذیربط تعریف نشده است لذا تاکنون این سنجش نیز بصورت الگوی واحد و مشخص برای شناسایی مناطق کشور در بعد برنامه ریزی فضایی از منظر نوآوری صورت نپذیرفته استهدف: ارایه الگوی سنجش مناطق نوآور در سطح کشور با الهام از نظریات و تجربیات سیستم نوآوری منطقه ای روش: به روش اسنادی مبانی نظری و تجربی مطرح در این حوزه جمع آوری و تهیه شد. سپس با شاخصهای تهیه و تدوین شده مبتنی بر نظریات تحقیق سعی شد تا بر مبنای آنها بتوان بر اساس یک چارچوب نظری متناسب با شرایط و ویژگیهای محیط مورد مطالعه به بررسی و تحلیل نمونه موردی پرداخت لذا برای مطالعه نمونه موردی، جمع آوری دادهها در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست منطقه شهری شیراز بمنظور درج در شاخصها و مدلهای ذیربط صورت پذیرفتیافتهها: دو شاخص سنجش اقتصادی و ترکیبی منطبق بر نظریات و تجربیات تحقیق، تدوین و مورد استفاده واقع شد و ضمن تعیین رتبه استان از حیث نوآوری منطقه ای در مقایسه با استانهای همطراز، نتایج دو شاخص مذکور با یکدیگر مقایسه گردیدندنتیجهگیری: با بررسی و تحلیل نظریات وتجربیات تحقیق وانجام مدل های تحقیق بر روی نمونه موردی تحقیق مشخص شد بهتر است با الهام از مدل پیچش پنج جانبههمراه با شاخصهای اقتصادی برای تعیین رتبه مناطق از حیث نوآوری، از شاخصهای اجتماعی و زیست محیطی نیز بصورت ترکیبی استفاده نمود تا نتایج ملموس تری بدست آید.
پیچش سه جانبه
پیچش چهارجانبه
پیچش پنج جانبه
تولید ناخالص داخلی سبز
2021
12
22
297
308
https://upk.guilan.ac.ir/article_5444_2bf7b8ea2de62941fb5a8269f731b801.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
بازخوانی ربع قرن تجربه منظر فرهنگی در اسناد مرکز میراث جهانی یونسکو
سارا
میرزاد جهرمی
محمدرضا
پورجعفر
خلیل
حاجی پور
علیرغم گذشت بیش از یک قرن از نخستین کاربرد اصطلاح «منظر فرهنگی»، با تدوین دستورالعمل نحوه ورود مناظر فرهنگی به لیست میراث جهانی در شانزدهمین جلسه مرکز میراث جهانی یونسکو در سال 1992، این عبارت در اسناد بین المللی جایگاهی ویژه یافت. بررسی تاثیر متقابل انسان و طبیعت در گذر زمان به منظور تقویت و محافظت از آنها و باز شناخت تنوع مناظر فرهنگی، اقدامی موثر در ثبت این آثار ارزشمند می باشد. مرکز میراث جهانی یونسکو نخستین و مهم ترین نهاد بین المللی حفاظت از منظرهای فرهنگی می باشد. لذا هدف این مقاله تبیین تجربیات منظر فرهنگی در بازه زمانی 1992-2017 در اسناد مرکز مذکور است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی با روش مطالعه کتابخانه ای می باشد. این مقاله ضمن بررسی مفهوم منظر فرهنگی و معیارهای آن در مدارک منتشر شده مرکز میراث جهانی، به واکاوی نشست های برگزار شده و سیر تحول مفهوم مذکور و بررسی تنوع تاثیرات متقابل انسان و محیط می پردازد. تغییر معیارهای ثبت مناظر فرهنگی، تدوین دسته بندی مناظر و بررسی نشست های تخصصی به صورت موضوعی و موضعی از یافته های این پژوهش می باشد. به عنوان مثال در بخش نشست های موضعی، مناظر فرهنگی قاره های مختلف کنکاش شده یا در بخش موضوعی، منظر فرهنگی آبراهه ها، جاده ها، کوه ها، بیابان ها، تاکستان ها، تراسهای برنج مورد توجه قرار گرفته اند. بررسی آثار ثبت شده در 6 منطقه تعریف شده بیانگر عدم تناسب ثبت آثار بوده و منطقه اروپا حدود 50 درصد آثار را به خود اختصاص داده است.
منظر فرهنگی
مرکز میراث جهانی
یونسکو
نشست
ارزش برجسته
2021
12
22
309
324
https://upk.guilan.ac.ir/article_3995_ce5e84d56238165cd84bcaac62f2e34e.pdf
دانش شهرسازی
دانش شهرسازی
1400
5
4
بررسی نقش جدایی گزینی در شکل گیری محلهها با تاکید بر اندیشه های اسلامی، ایرانی و غربی
حمیدرضا
صارمی
محمد
قضائی
شکلگیری محله بر اساس تفکر حاکم در هر دوره دستخوش تغییراتی بودهاست. تفکر جدا کردن مردم بر اساس ویژگیهای متفاوت اقتصادی - اجتماعی که دارند همواره یکی از مهمترین عوامل اصلی شکلگیری محلهها در اندیشههای متفاوت بوده است. مطالعات گوناگون نشان دادهاند که شکلگیری محلهها بر اساس این اصل عموماً با تبعات منفی همراه بودهاست. جداییگزینی در اندیشهها گوناگون، تأثیرات متفاوتی در شکلگیری محلهها داشته که بررسی و تحلیل منطقی آنها میتواند به تعدیل پیامدهای ناشی از آن کمک نماید. لذا مطالعه حاضر درصدد است تا با مقایسه اندیشههای اسلامی، ایرانی و غربی؛ نقش جداییگزینی در شکلگیری محلهها را در هر کدام از اندیشهها بررسی کند.برای این منظور به متون مرتبط که بهنوعی نقش جداییگزینی را در شکلگیری محلهها بررسی کردهاند مراجعه شده و با استخراج گزارهها و کدگذاری آنها و با بهرهگیری از راهبرد استدلال منطقی نقش جداییگزینی در شکلگیری محلهها بررسی شدهاست.نتایج نشان میدهند که جداییگزینی یکی از مؤلفههای اصلی شکلگیری محلهها در ایران و جوامع غربی بودهاست. بهاینمعنیکه، شکلگیری محلهها در طول تاریخ در ایران بهترتیب بر اساس جداییگزینیهای اجتماعی – اقتصادی، قومی – مذهبی و مجدد اجتماعی-اقتصادی بوده است. حالآنکه شکلگیری محلهها در جوامع غربی در طول تاریخ مبتنی بر جداییهای اجتماعی، اقتصادی و اجتماعی – اقتصادی بوده است. در مقابل، این نوع از جداییها با مفاهیم اسلامی هماهنگ نبوده و جداییگزینیهای قومی صدر اسلام تنها برای حفظ وحدت میان جوامع بوده است و دلیل برتری قومی بر قوم دیگر نبوده است. بنابراین برخلاف اندیشههای ایرانی و غربی که همزمان با پیدایش اولین تمدنهایشان مبتنی بر سلسلهمراتب و برتری گروهی بر گروه دیگر بودند؛ اندیشه اسلامی اصل را بر برابری نهاده و در هر زمان و مکان که زمینه برای شکلگیری این حقیقت فراهم بوده، بر اندیشههای مبتنی برجدایی فائق آمده و زمینه را برای شکلگیری اجتماع محلی فراهم ساخته است.
محله
اسلام
ایران
غرب
جداییگزینی
2021
12
22
325
343
https://upk.guilan.ac.ir/article_5271_fb74413ed48b73159db4ba2563a2b431.pdf